دیروز در جمع خانوادگی ای داشتم درد و دل میکردم که چقدر نگران سه ماه بعد هستم که باید بروم سر کار و نگران تسنیم هستم که با وجود کار بیرون خانه و درون خانه، خستگی ام نگذارد درست بهش برسم...نگران اینکه کارهای خانه ام را درست نتوانم انجام دهم و چه و چه و چه... دوستی که خودش یه دوقلو پسر فوق العاده شیطون 7 ساله داره میگفت اصلا نگران کار نباش خدا اینقدر کمکت میکنه و بهت توان میده که خودت کیف میکنی که چه خدای مهربونی داری... میگفت من با این دوتا وروجک تو این هفت سال با این که 4 سالی میشه کار میکنم، همیشه خودم غذا درست کردم و حتی یک بار هم غذا از بیرون نگرفتم... تجربه اش کمی آرامم کرد... ...